loading...

اس ام اس , جوک , عکس طنز

داستان غمگین “دستان پاک رفتگر”مرد رفتگر آرزو داشت برای یکبار هم که شده موقع شام با تمامی خانواده اش دور سفره کوچکشان باشد و با هم غذا بخورند، او بیشتر وقت ها دی...

محمدحسین
بازدید : 308
/ زمان : 1:18:
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

اس ام اس , جوک , عکس طنز

داستان غمگین “دستان پاک رفتگر”

داستان غمگین

مرد رفتگر آرزو داشت برای یکبار هم که شده موقع شام با تمامی خانواده اش دور سفره کوچکشان باشد و با هم غذا بخورند، او بیشتر وقت ها دیر به خانه میرسید و فرزندانش شامشان را خورده و همگی خوابیده بودند .

هر شب از راه نرسیده به حمام کوچکی که در گوشه حیاط خانه بود میرفت و خستگی و عرق کار طاقت فرسای روزانه را از تن می شست . تنها هم سفره او همسرش بود که در جواب چون و چرای مرد رفته گر ، خستگی و مدرسه فردای بچه ها و اینجور چیزها را بهانه می کرد و همین بود که آرزوی او هنوز دست نیافتنی می نمود .

یک شب شانس آورد و یکی از ماشین های شهرداری او را تا نزدیک خانه شان رساند و او با یک جعبه شیرینی و چند تا پاکت میوه قبل از چیدن سفره شام به خانه رسید .

وقتی پدر سر سفره نشست فرزندان هر یک به بهانه ای با پدر شام نخوردند .

دلش بدجوری شکست وقتی نیمه شب با صدای غذا خوردن یواشکی بچه ها

از خواب بیدار شد و گفتگوی آنها را از آشپزخانه شنید :

« چقدر امشب گشنگی کشیدیم ! بدشانسی بابا زود اومد خونه .

با اون دستاش که از صبح تا شب توی آشغالهای مردمه .

آدم حالش بهم میخوره باهاش غذا بخوره »

منبع:  http://www.radsms.com

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 368

آمار سایت
  • کل مطالب : 3689
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 55
  • بازدید کننده امروز : 55
  • باردید دیروز : 1934
  • بازدید کننده دیروز : 1,934
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1991
  • بازدید ماه : 12141
  • بازدید سال : 40331
  • بازدید کلی : 763618
  • کدهای اختصاصی