یک جایی خوانده بودم که " زندگی حتی وقتی انکارش میکنی، حتی وقتی نادیده اش میگیری، حتی وقتی نمیخواهی اش از تو قوی تر است. از هر چیز دیگری قوی تر است." من همیشه به آدمهای اطرافم، به رفتار آدمهای اطرافم بی دقت بودم، امروز که کمی از دیواری که بین خودم و آدمها ساخته بودم سرک کشیدم و بیرون آنطرف دیوار را دیدم، تلاطم آدم ها غافلگیرم کرد... یک آن به خودم آمدم و دیدم این طرف دیوار مردابی بیش نیست و کسی جز خودم نمیتواند مرا به دریا برساند... به روشنی... به همان آرامش سبز خواستنی... به قول شهرزاد قصه ها " بچه بودم دو سال پیش، زندگی قرار بود برام آب روون باشه، نه باتلاق که پام گیر کنه تو دقیقه هاش، ثانیه هاش حتی..." اما نمی شود که این گذشته ی نحس کل آینده را به تباهی بکشد، اصلا اتفاق خوب که خود به خود وسط بی حوصلگی های روزانه و نگرانی های شبانمان نمی افتد، باید کمی زندگی را جدی تر گرفت... باید کمی زندگی را حوصله کرد... باید کمی زندگی را زندگی کرد...
پاییز را بی من شروع کردی...محمدحسین
بازدید : 167
/ زمان : 18:57: