loading...

اس ام اس , جوک , عکس طنز

اس ام اس,جوک,اس ام اس عاشقانه,اس ام اس جدید,اس ام اس خنده,جوک جدید,عکس طنز,اس ام اس تنهایی,فال حافظ,بازی آنلای,طنز,خنده

محمدحسین
بازدید : 175
/ زمان : 16:51:

این اس ام اس  های قرآنی را به مرور خودم از قرآن استخراج کرده ام و در ادامه مطلب برای بایگانی خودم و استفاده دیگران قرار داده ام

اس ام اس های عاشقانه
محمدحسین
بازدید : 292
/ زمان : 20:32:

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد. به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه. اما اون توجهی به این مساله نمی کرد. آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست. من جزومو بهش دادم. بهم گفت: "متشکرم" و از من خداحافظی کرد.

می خوام بهش بگم، می خوام که بدونه، من نمی خوام فقط "داداشی" باشم. من عاشقشم. اما ... من خیلی خجالتی هستم ... علتش رو نمی دونم.

(داستان)لیلی و مجنون دوران ما...!
محمدحسین
بازدید : 171
/ زمان : 3:50:

زیر چتری که در دستش دارد، روی نیمکت روبروی من نشسته‌ای.

شاید فقط نور سیگار من از آنجا معلوم باشد. ولی تو آنرا هم نمیبینی.

نیمکتم در تاریکی قرار دارد.

با هم به چیزی گوش میدهید. نمیدانم از آهنگ لذت میبری یا از باران یا از شب یا از او!

اگر جای او بودم در آغوشت میگرفتم تا سردت نشود.

آن ترانه هنوز تمام نشده است.سکوت کرده اید و گوش میکنید.سکوت کرده ایم و نگاه

میکنیم، من و سیگارم که حالا خیس شده است و خاموش.

ترانه تمام میشود.صورتش را نگاه می‌کنی و او به خود می‌بالد!

باران شدت گرفته است. دستت را میگیرد و میروید. سیگاری روشن میکنم.

اینجا هنوز تاریک است.

من و سیگار به صدای باران گوش میدهیم.

خیس میشویم.

خاموش میشویم.

تاریک میشویم!!!
.
.
.
.

یک بار خواب دیدن تو... به تمام عمر می‌ارزد پس نگو... نگو که رویای دور از دسترس، خوش

نیست... قبول ندارم گرچه به ظاهر جسم خسته است، ولی دل دریایست... تاب و توانش بیش از

اینهاست. دوستت دارم و  تاوان آن هرچه باشد                                        .

                                                                    .

                                                                    .

 براش بنویس دوستت دارم آخه می دونی آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفاشونو از یاد می برن

ولی یه نوشته , به این سادگیا پاک شدنی نیست . گرچه پاره کردن یک کاغذ از شکستن یک قلب

هم ساده تره ولی تو بنویس .. تو ... بنویس                                                                          

                                                                  .

                                                                  .

                                                                  .

تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم 

که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که نیستی بی رنگی        

روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ میزنم...                                                                   

.
.
.
دوست دارم که.....
 

یه اتاقی باشه گرمه گرم ... روشنه روشن ... تو باشی، منم باشم ... کف اتاق سنگ باشه

سنگ سفید... تو منو بغلم کنی که نترسم ...که سردم نشه ...

 که نلرزم ... اینجوری که تو تکیه دادی به دیوار ... پاهاتم دراز کردی ... منم اومدم نشستم

جلوت و بهت تکیه دادم ... با پاهات محکم منو گرفتی ... دو تا دستتم دورم حلقه کردی ...

بهت می‌گم چشماتو می‌بندی؟ میگی آره! بعد چشماتو می‌بندی ... بهت می‌گم برام قصه

می‌گی تو گوشم؟ می‌گی آره! بعد شروع می‌کنی آروم آروم تو گوشم قصه گفتن ... یه

عالمه قصة طولانی و بلند که هیچ وقت تموم نمی‌شن ... می‌دونی؟ می‌خوام رگ بزنم ...

رگ خودمو ... مچ دست چپمو ... یه حرکت سریع ... یه ضربه عمیق ... بلدی که؟ ولی تو که

نمی‌دونی می‌خوام رگمو بزنم ... تو چشماتو بستی ... نمی‌دونی من تیغ رو از جیبم در

میارم ... نمی‌بینی که سریع می برم ... نمی‌بینی خون فواره می‌زنه ... رو سنگای سفید ...

نمی‌بینی که دستم می‌سوزه و لبم رو گاز می‌گیرم که نگم آااخ که چشماتو باز نکنی و منو

نبینی ... تو داری قصه می‌گی.. من شلوارک پامه ... دستمو می‌ذارم رو زانوم ... خون میاد

از دستم می‌ریزه رو زانوم و از زانوم می‌ریزه رو سنگا ... قشنگه مسیر حرکتش! قشنگه

رنگ قرمزش ... حیف که چشمات بسته است و نمی‌تونی ببینی ... تو بغلم کردی ...

می‌بینی که سرد شدم ... محکمتر بغلم می‌کنی که گرم بشم ... می‌بینی نامنظم نفس

می‌کشم ... تو دلت میگی آخی دوباره نفسش گرفت! می‌بینی هر چی محکمتر بغلم

می‌کنی سردتر میشم ... می‌بینی دیگه نفس نمی‌کشم ... چشماتو باز می‌کنی می‌بینی

من مردم ... می‌دونی؟


 من می‌ترسیدم خودمو بکشم! از سرد شدن ... از تنهایی مردن ... از خون دیدن ... وقتی

بغلم کردی دیگه رسیدم ... مردن خوب بود، آرومِ آروم ... گریه نکن دیگه! ... من که دیگه

نیستم چشماتو بوس کنم بگم دلم می‌گیره‌ها ! بعدش تو همون جوری وسط گریه‌هات

بخندی ... گریه نکن دیگه خب؟ دلم می‌شکنه... دلِ روح نازکه ... نشکنش خب...؟

.
.
.
.
.
.
(داستان)عشقت رو پنهان نکن....
محمدحسین
بازدید : 286
/ زمان : 16:24:

به نیمکتش نگاه میکنم ، پنج ردیف از من جلوتر ، چقدر موهای طلاییشو دوست دارم ، برمیگرده و نمره ی صدشو نشونم میده و میخنده ، چقد دوست دارم مال من باشه ، میخواستم همونجا بهش بگم دوستش دارم ولی ...روم نشد !

(داستان)عشقت رو پنهان نکن....
محمدحسین
بازدید : 149
/ زمان : 18:17:

عشق یعنی حس گرم انتظار

عشق یعنی از زمستان تا بهار


عشق بامن، با تو معنی میشود

عشق بی من، بی تو تنها میشود


عشق یعنی اشک و آه و سوز دل

عشق یعنی یک خدا از جنس گل


عشق یعنی بت پرستی تا جنون

عشق یعنی کینه از دلها برون


عشق یعنی با یکی پیدا شدن

با یکی همدرد و هم آوا شدن


عشق یعنی آرزوهای بلند

عشق یعنی با همه اشکت بخند

(داستان)عشقت رو پنهان نکن....

تعداد صفحات : 368

آمار سایت
  • کل مطالب : 3689
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 353
  • بازدید کننده امروز : 354
  • باردید دیروز : 558
  • بازدید کننده دیروز : 559
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1497
  • بازدید ماه : 21004
  • بازدید سال : 190631
  • بازدید کلی : 716278
  • کدهای اختصاصی